آتش میگیرم
هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !!!
یعنی او نخواست که نشد ؟!
هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !!!
یعنی او نخواست که نشد ؟!
بعد از اسمم ویرگول بگذارد!
کمی مکث کند و بگوید:خوبی؟
آن وقت هیچ نمی گویم،فقط از گریه منفجر می شوم!
چای مینوشم، و بغض می کنم !
هیچکس مرا به یاد نمی آورد !
این همه آدم، روی کهکشان به این بزرگی !
و من ...
حتی آرزوی یکی نبودم ...
از پشتـــ ابرها مي آمد
گوشمـــ را محكم ميگرفتـــ و داد ميزد:
آهــاي!بگيـــر بشين ! انقد غر نزن! همينه كه هستـــ ...
بعد يه چشمكــ ميزد و تو گوشم ميگفتـــ:
همهـ چي درست ميشه....
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش را در اندوه به زنجیر کشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
دارد ناز تورا میکشد
دختری که از غرور، خورشید هم ب گرد پایش نمیرسداز شب هایی که دنیا دور سرم می چرخید...
اما من با تمام قدرت ، به دور تو می چرخیدم؟!
تو چه می دانی ...
از روزهایی که بغض های دنیا برای من می ترکیدند...
ومن ، بی توجه ،با همه وجود ،برای تو می خندیدم...؟!
تو چه می دانی...